دخترم 21 ماهه شد
21 ماهگیت مبارک عزیز دلم.....
ناناز مامان این روزا این قدر خانوم شدی که نگو ....تو خونه اصلا احساس تنهایی نمی کنم ....تمام وقتمو پر کردی....روزای خوبیه....فقط یه کم زود میگذره ....دلم نمی خواد این قدر زود بزرگ بشی...بچگیتو دوست دارم ....حرف زدناتو دوست دارم.....وای که چه قدر برات سخته وقتی می خوای چیزی رو به من بفهمونی و نمی تونی.....و چه قدر برات شیرینه که حرفی که می خواستی بزنی رو من تکرار می کنم ....از ته دل ذوق می کنی.....
رقصتم که دیگه نگو.....عاشق رقصیدنتم.....
عاشق کتاب و قصه شدی.....در روز چند بار تمام کتاباتو برات می خونم....تو هم انگار که دفعه اوله با دقت گوش میدی....برام جالبه یه چیزایی رو توی تصاویر کتابا می بینی و برام توضیح میدی که من نمی بینم....
خیلی زرنگی مامان کافیه یه چیزیو یک بار برات توضیح بدم...دیگه میره تو حافظت...لازم نیست دائم واسه یه مسئله ای بهت تذکر بدم....
یاد گرفتی تا 6 میشماری......
قصه شنگول و منگول رو به زبون خودت برام می خونی.....
و اما دغدغه این روزای من ...:(چه جوری الینا رو از شیر بگیرم؟)خیلی سخته ..آخه تو بی نهایت وابسته شدی...
باورتون میشه 3 ماه دیگه تولد دخترمه
...آره دخترم داره 2 ساله میشه و پا به سومین سال زندگیش میذاره.............خدایا شکرت.....از همین حالا همتون جشن تولد پرنسس الینا دعوتین..

این وبلاگ متعلق به تنها ستاره زندگیمه ...اولین ثمره عشق من و همسرم.... ...که در تاریخ 24 شهریور 89 ساعت 9:45 به روش سزارین توسط دستان پر مهر خانم دکتر آهنچیان در بیمارستان مهر به دنیا آمد.....اینجا دفترچه خاطراتی است که تمام احساس مادریم رو برای دخترم به نگارش در می آورم .....باشد که روزی دخترم نویسنده این وبلاگ باشد .....