چهارمین سالگرد ازدواج من وبابایی
یه بار دیگه از اول از20 اردیبهشت از عشق از شروع دلدادگی ......................................
یه بار دیگه تو تکرار دلدادگیهایم تو برایم معنی می شوی
و من باز عاشق میشوم
به یاد می آورم که چگونه از پس شک و دو دلی
پاسخ به عشقت به تمنایت دادم
و تو چه مردانه پای قولهای مردانه ات ایستادی
و من چون لیلی در نفس های تو مجنونم زندگی کردم
و شریک لحظه های ناب نفسایت شدم
و اینک ۴سال تمامه از زمزمه هایت میگذرد و
ما روی دیگر زندگی رو تجربه میکنیم
داستان زندگیمان ورق خورده و خدایه بی نظریم منت بر ما تمام کرده و لایق پدر مادریمان دانسته
آه که چه بلند بالا داستانیست پدر مادری
که خلاصه میشوی در نفسهای بی نظیر ترین آفرینش خدا
عزیزم همسرم پدر دخترم بقدری دوست میدارمت که تا........ ندارد
عاشقانه هایم همه تقدیم تو
و مادرانه هایم همه تقدیم به حاصل عشقمون
به دخترم
امید که تا آخرین لحظه ی نفسهایم بوی نفسایت امید زندگیم باشد و
شانه هایت تکه گاهم
مردانگی هایت چراغ راه زندگیم
و
پدرانه هایت چون کوهی محکم پشت و پناه دخترم
به شکرانه ی عشق و مردانگیت سر تعظیم به درهگاه بی همتا خدایم فرود می آورم
عباس جونم ....عزیزم ....دوستت دارم ...سالگرد ازدواجمون مبارک ....
این وبلاگ متعلق به تنها ستاره زندگیمه ...اولین ثمره عشق من و همسرم.... ...که در تاریخ 24 شهریور 89 ساعت 9:45 به روش سزارین توسط دستان پر مهر خانم دکتر آهنچیان در بیمارستان مهر به دنیا آمد.....اینجا دفترچه خاطراتی است که تمام احساس مادریم رو برای دخترم به نگارش در می آورم .....باشد که روزی دخترم نویسنده این وبلاگ باشد .....