سلام ناناز من 

ملوسکم

امید زندگیم ..

دلیل مادر بودنم ...سلام


دختر قشنگم ازت ممنونم که هستی و من به خاطر وجود تو مادر شدم .....درست الان 9 ماهه که تو شکمم بودی و 9 ماهه که تو بغلمی .........خیلی روزای پر استرسی بود ....روزای اول بارداری که اصلا وجود تو رو در خودم باور نمی کردم  ....بارها بارها رفتم صدای قلبتو گوش کنم تا مطمئن بشم تو هستی....خاطرم جمع بشع فرشته کوچولو ی نازم سالمه .....روزای اول به دنیا اومدنتم که سخت ترین روزا بود ...وقتی زردی گرفتی انگار که دنیا ذاشت برام تموم می شد ...همه می گفتن چیزی نیست ولی نمی دونم چرا باور نمی کردم ...نمی دونی مامان اون دو روزی که تو دستگاه بودی به من چی گذشت .....توی اتاق تاریک می نشستمو به اون نور آبی که تو زیرش بودی نگاه می کردم ....به بدن نحیف دخترم که چشاشو بسته بودیم و کلافه بود ...دلم می سوخت مامانی ....آورده بودمت تو این دنیا و هنوز هیچی نشده داشتیم اذیتت می کردیم .....خیلی سخت بود وقتی توی اون حالت بهت شیر می دادم .....دائم بغضی تو گلوم بود و اشک تو چشام ....می گفتم خدایا کوچولوی من گناه داره ...جون نداره ...ضعیفه ....خلاصه که مامان اون روزی که از زیر دستگاه اومدی بیرون و لباس تنت کردیم نمی دونی چه قدر منو بابایی ذوق زدیم انگار که تازه متولد شده بودی ...همه دردام یادم رفته بود ...خدا رو شکر می کردیم به خاطر سلامتی تو ....ولی الان مامان هر روز شیرین تر از روز قبلی ....فقط و فقط یه خنده تو  اون روزای سختو از ذهنم پاک می کنه و خستگی برام نمی ذاره .....

خیلی دوستت دارم مامانی .........

بهت تبریک میگم که 9 ماهه شدی ............................


باورم نمیشه 3 ماه دیگه تولد ته مامانی ......

خدا رو شکر به خاطر این همه لطف..............