از شیر گرفتن الینا ..
سلام دخترکم ...
عزیز دلم مرحله سختی از با هم بودنمون رو پشت سر گذاشتیم.....اولش فکر می کردم خیلی سخت باشه جدا کردن تو از به قول خودت جی جی جون.....ولی بازم در مورد تو اشتباه کردم دخترم صبور تر از اونیه که من فکر می کنم ....خیلی راحت قبول کردی که دیگه بزرگ شدی و نباید شیر بخوری...............
ولی من برعکس انگار که می خواستن تو رو ازم بگیرن شبای اول این قدر سخت بود ...
من عادت کرده بودم هر شب دخترمو تو بغلم بگیرم و بوش بکشم ....
من عادت کرده بودم وقتی تو بغلمی و دارم شیرت می دم ..از تو چشات هزار تا حرف نگفته رو بشنوم.....
من ....
هر چی بود تموم شد مامان جون...داره باورم میشه دخترم داره بزرگ میشه...داره خانوم میشه.....
خلاصه که مامانی خیلی دوست دارم..............
+ نوشته شده در یکشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۱۶ ب.ظ توسط مامان الینا
|
این وبلاگ متعلق به تنها ستاره زندگیمه ...اولین ثمره عشق من و همسرم.... ...که در تاریخ 24 شهریور 89 ساعت 9:45 به روش سزارین توسط دستان پر مهر خانم دکتر آهنچیان در بیمارستان مهر به دنیا آمد.....اینجا دفترچه خاطراتی است که تمام احساس مادریم رو برای دخترم به نگارش در می آورم .....باشد که روزی دخترم نویسنده این وبلاگ باشد .....